اسماء جونم یه ذره تب داره
سلام سلام دخترم...عزیز دل مامان ...همه ی زندگی مامان ... هرروز که بزرگتر میشی من و بابا بیشتر عاشقت میشیم.الهی فداتشم که اینقدر شیرینی... قبلا که میذاشتمت پیش کسی و میرفتم بیرون،راحتتر بودم ولی الان خیلی زود دلم برات یه ذره میشه.فدای اون چشمای کوچولوت بشم. یه چند روزی رفتیم خونه باباجون و برگشتیم از روزی که برگشتیم یه کم بیحال شدی،یه شب یه کم تب کردی و جیگر مامان و کباب کردی،الان بهتری و خوابیدی.نمیدونم برا دندونته یا سرما خوردی؟؟ الهی هرچی که هست زودتر خوب بشی الان بیدارشدی وکمی شیر خوردی و یه کم غلت زدی و پاشدی انشال...
نویسنده :
مامان اسماء کوچولو
12:35